سلام به همه اونائی که اینجا میان و میرن بدون اینکه فکر کنن یکی وجود داره که اینا رو مینویسه .و سلام به همه اونائی که قراره در آینده گذارشون به قصه های این قصه گوئی بیفته که هیچوقت قصه نمیگه ...
میدونین چیه ؟
به نظر من آدما همونی نیستن که ادعا میکنن ...یعنی همونی رو که میگی هستی نیستی ...
من خودم امتحان کردم ...یه مدت به هر کی رسیدم گفتم آره من الم من بلم ...بعد از یه مدتی دیدم نه الم و نه بل (منظور از بل ؛سگ سپاستین نیست)
حالا هم اومدم توی دنیای بلاگ اسکایی ها و داد زدم که منم قصه گوی قصه های از یاد رفته ...شاید فکر کردم هنوزم هستن کسائی که دلشون لک زده واسه شنیدن اینجور قصه ها ....(چه جالب شد ...مگه دلم گوش داره ؟
ما که دلو تا حالا ندیدیم ....)
اصلا یادم رفت اومدم چی بگم ....همیشه همین طورم ....سرشو که میگیرم ....بعد به تهش که میرسم میبینم اونی نیست که از اول بود ....شما خودت مارو دریاب ...
راستی از همین حالا سال نو رو بهتون تبریگ میگم .
آرزومیکنم براتون همه چیزای خوب و ناب رو نه اون چیزائی که میخواین و تو ذهنتونه و دارین واسش سرودست میشکنید .
فقط بدونید حالم خیلی گرفته است.
میگن آدمای کوچیک
شادیهاشونم کوچیکه
و درداشون هم
اما من ؟
آره ....
شادیهام کوچیکه ...
و ...
نه ..
دردام بزرگ .!!!!!!!!!!!!!!!
کوچیکم یا بزرگ ؟
تو بگو ...
برام دعا کنید سالی که داره میاد مثل امسال نباشه ....