- ساعت دو و نیمه شبه
نمیدونم چرا خواب نمیاد به چشمام
گفت واسه اینه که هنوزم آدمی
خداکنه ....
- بالاخره بیگ استپ هم به طور رسمی اعتراف کرد که سرگردون ساده رو دوس داره
و قاصدک هم وبلاگش رو ساخت
و اونی که قراره از دلم بیرونش کنم
از شهرم رفت
انگار که آخرین شب حیاته
چه آرامشی میده این آهنگ بهم
و این صدای جیرجیرکها که صدای شبه برام .
- فردا یه عالمه کار دارم
وباید زود میخوابیدم
هم مسنجر رو هم میل و هم جی میل
همه رو چک کردم
اما هیچ خبری نبود
و درست هم هست
چرا که انتظار خبری نیست مرا ...نه زیاری ...نه ز دیار ودیاری .
- زوربای عزیز ! برات بهترین آرزوها رو دارم
به صنم هم باید تبریک بگم . باید بهش سفارش کنم نذاره همدیگه رو از دست بدین . موفق باشید .
- ا ین شعر هم اضافه کن به همه شعر هائی که برایت نوشته ام .
توئی که از شعر اصلا خوشت نمیاد.
گوش کن،
گوش کن در دل دیوار زمان،
سهم من پنجرهایست،
که به ابعاد غزلسوختهی دیدن توست.
در پس شیشه من و یک دل تنگ،
آن طرف نقش پر از خاطرهی بودن توست.
لحظهی خاموشی شیشهی سرد،
لحظهی تابش این پنجرهها،
قدر یک زمزمه، خندیدن توست.
گوش کن،
ای نگاهت همه شور،
ای صدایت همه شوق،
یک نفر در همهی ثانیهها،
شعر چشمان تو را میخواند.
یک نفر میداند:
تابش چشم تو در این شب سرد،
پشت این پنجره یک معجزه بود.
یک نفر میداند:
حجم این پنجره کوچکتر از آن شعر فروزندهی توست.
یک نفر میداند:
تو بزرگی و رها
باز هم تشنهی لبخندهی توست.
شب به خیر
از این راه دور ...نه نزدیک
میبوسمت . خوابای خوش ببینی.
همیشه آیندهام را
حسرتی آتشین از عشق دیده ام ...
گویا دارد به تعبیر میرسد این کابوس !!!
-----------------------------------------------------------------
خودم را دیده ام د ر یک شب بارانی
نشسته بر صندلی با پایه ها ی خمیده
روبریم آتش
و هیچ نوری نیست
و من تنها
فقط با یاد توئی
که سالهاست دل به عشقت سپرده ام
توئی که نمیشناسمت
اما میدانم که هستی .
و منتظرم
که یا مرگ از در وارد شود
یا تو
منتظر یک معجزه ام
آخه شنیده ام که
معجزات طبیعیند
اگر اتفاق نیفتند
حتما اشتباهی رخ داده است .
آره
تمام زنگیم سعی میکنم به نکته برسم
اما نکته ای وجود نداره
--------------------------------------------------------------------------------------------
-پس اگه از اولشم میدونی
من چطوری میتونم انتخاب کنم ؟
- چون تو نیومدی اینجا انتخاب کنی
بلکه قبل از اومدنت انتخاب کردی
تو اینجایی که بفهمی چرا این چنین تصمیمی رو گرفتی
-تو چرا اینجائی؟
-به همین منظور
-پس چرا به ما کمک میکنی؟
-ماهمه اینجائیم که اون کاری که باید بکنیم انجام بدیم
من فقط یه چیز برام مهمه
و اون آینده است
- برنامه همیشه هست برا ی همه چیز
Programs hacking programs . . . . Why? -
- دلیلهای خودشون رو دارن
معولا برنامه ها اینطوری یا تبعید میشن
یا نابود
- چرا یک برنامه باید نابود بشه ؟
-
- شاید خراب میشه
شاید برنامه ی بهتری به وجود میاد
همیشه اتفاق میفته
و وقتی اتفاق افتاد ...
برنامه میتونه انتخاب کنه که یا قایم بشه
یا برگرده به مرکز
A mashin main frame –
- بله همین جائی که تو باید بری
همون جائی که پایان راه آدمهاست
تو در خواب هایت ندید ی دری که از نور ساخته شده ؟
چی میشه وقتی که ا زدر عبور میکنی ؟
- من عبودیت رو میبینم و یه چیز بد ی میبیبنم
اونو میبینم که داره میفته
و بعد ناگهان از خواب بیدار میشم
- آیا میبینی که بمیره ؟
- نه /
- تو دید رو دیگه گرفتی
نیل !تو دنیا رو بدون زمان میتونی ببینی
پس چرا نمیتونم ببینم چی سرش میاد ؟
- ما بیشتر انتخابائی رو که نمیکنیم نمیتونیم ببینیم
- آیا میگی من باید انتخاب کنم که او زنده بمونه یا نه ؟
- نه تو انتخابتو کرد ی حالا باید درکش کنی
- نه نمیتونم اینکاررو بکنم
- چرا باید انجام دهی
- چرا؟
- چون تو همونی
- اگه نتونستم چی؟ اگه شکست خوردم ؟
- پس زایان نابود خواهد شد
بعضی چیزا هیچوقت تغییر نمیکنه ....