شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گوئی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم برفت
گلستان رضوان – قطعه 6 –ردیف 4 - شماره 31
با تشکر از همه دوستانی که با اظهار همدردی مارا شرمنده الطاف خود کردند .
سلامشعر زیبایی بود..گوئی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
مرسی دوباره سر زدیبازم بیا
بی معرفت کلمه قشنگی شده اXنروزا یعنی دوستی هنوز پا بر جاست
سلام دوست بیمعرفتم منو ببخش اگه بد گفتم از بد حادثه بود و دلتنگی
شاید هیچی به اندازه سکوت زیبا نباشه.دوست دارم یه کم بیشتر بنویسی.
سلام
شعر زیبایی بود..
گوئی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
مرسی دوباره سر زدی
بازم بیا
بی معرفت کلمه قشنگی شده اXنروزا یعنی دوستی هنوز پا بر جاست
سلام دوست بیمعرفتم
منو ببخش
اگه بد گفتم از بد حادثه بود و دلتنگی
شاید هیچی به اندازه سکوت زیبا نباشه.
دوست دارم یه کم بیشتر بنویسی.