تو

این جمله رو یه جایی خوندم و هنوز دارم فکر میکنم یعنی چی؟

 

سیب از دستهای من بالا میرود

چراغ از چشمهای تو

چراغ را خاموش کن

سیب را به تو میدهم

گاز بزن تاریکیهای مرا

 

---------------------------------------------------------------------------------------

یه بار بهت گفتم یکشنبه ها عجیب به یاد تو ام 

.

.

و فردا یکشنبه ست .

 

---------------------------------------------------------------------------------------

جز به تو

به هیچکس دیگه نمیتونم فکر کنم

جز با تو

باهیچکس نمیتونم اینقدر سخت حرف بزنم

جز با تو

با همه راحتم و صمیمی و خونگرم .

و جز تو

همه با من صمیمی ؛ راحت ؛ خونگرم

وقتی به تو میرسم ؛

این تردیده که میگه چیکار کنم .

-------------------------------------------------------------------------------------------

نمی دونم تو رو با چی عوض میکنم .!!!!؟؟؟؟؟؟

 

 

کاش میشد هر چی میگفتم و مینوشتم رو

میفهمیدی

بی آنکه بشنوی و ببینی

 

میدونم وجودم کار رو به تو سخت کرده

باعث شده گاهی ندونی چیکار باید کرد

بودن من ؛ یعنی تردید در تو