حقیر

دارم سعی میکنم (ترک سکوت رو )

ولی نمیشه ....!!!!!!

انگار که همه چیز بهم میگه : فقط از دست دادن اونی که دوسش داشتی اما قدرشو ندونستی میتونه قابل نوشتن باشه

وبعد .....

هیچ جمله ای رو در وصفش نمیتونم بگم !!!!!؟؟؟؟؟

گویا دوباره کلمات این دنیا برایم حقیر شده اند . همانطور که این دنیا و آدماش دیگه واسه بابام کوچیک شده بود .

و به یاد این شعر می افتم :

وجود خسته ام دیگر در این دنیا نمیگنجد

که در ظرف حصیری وسعت دریا نمیگنجد

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مرغ عشق پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:08 ق.ظ http://www.fairyland-lovely.blogfa.com

دستانم را بسویت دراز کردم تا همسفر من باشی در این راه دراز...

مهیار یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ق.ظ http://www.love-is66.blogsky.com

سلام دوست عزیز
انگاری مثل من دلت گرفته ست
راستی وب جالبی داری
خوشحال می شم که به من سر بزنی

صدر یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:21 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام!
سکوت ترک کردنی نیست!
سکوت فراموش شدنی نیست!
سکوت کنار گذاشتنی نیست !
سکوت خواندنی نیست !
سکوت گفتنی نیست !
سکوت نوشتنی نیست!
چون:
سکوت بخشی از انسان است!همزاد و همراهش!
موفق باشی
صدر

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
وجود خسته ام دیگر در این دنیا نمیگنجد

که در ظرف حصیری وسعت دریا نمیگنجد
...............................شعر زیبایی بود.....
آدم اینقدر باید بزرگ باشه که همه براش حقیر باشن حقارت بدون غرور .

صنم پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:42 ق.ظ http://freelife.blogsky.com

سلام
ساحل جوون عزیزم زودتر از اینا می خواستم بهت سر بزنم
ولی نشد باید ببخشی
اول فوت پدرتو تسلیت می گم
بعدم مرسی که بهم سر میزنی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد