گفتن ...تاخیر ...نوشتن

(با 20 روز تاخیر) هیج فکر نمیکردم والنتاین امسال

 

 مصادف باشد با گذشت دویست و چهل روز از آن ماجرا و

 

یکصدو سی روز از آن یکی .

 

این حرفی بود که در گلویم مانده بود ..!!!!

 

و به جای گفتن ....نوشتن .

 

چرا که همیشه موقع گفتن میمونیم و موقع نوشتن دوباره از نوشتن .

 



(با یک عمر تاخیر).....خردک شرری هست هنوز؟

 

راستی آیا خبری هست هنوز ؟

 

مانده خاکستر گرمی جائی ؟....

 

نظرات 4 + ارسال نظر
صنم شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:49 ب.ظ http://freelife.blogsky.com

سلام
مثل اینکه همه گرفتارن این روزا....
ساحل جوون عزیزم مرسی که هنوز بهم سر میزنی.

مسی یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:09 ب.ظ http://masinice.blogspot.com

آدم از سیزدهم دیگه ننویسه یعنی یه جورایی اوضاع خیلی ناجوره :)

رضا دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:34 ب.ظ

ساحل جان سلام .
باز هم به شما که قصه از یاد رفته ها را زنده نگه میداری .

دوستی از دنیای مجازی یا واقعی شنبه 5 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:44 ب.ظ

باز هم روزی دیگر

و آغازی دیگر..

تمام روز

سلام و خداحافظی های مکرر

خنجر های خنده

و نقاب های مصلحت

تا برسیم

به شبی لبریز و خسته

و باز هم تکراری دیگر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد