زندگی

تنها خطا ست که زندگیست ....

و آگاهی مرگ است .....!!!!

شما چی فکر میکنی؟

امروز رو هیچوقت فراموش نمیکنم

خواستم عقب بشینم

بهم گفتی : مهندس! بیا جلو

نمیدونی چه حالی داشتم

وقتی خودمو کنارت حس کردم

هیچوقت اینقد بهت نزدیک نبودم ....

سهم من اینست
آسمانی که آویختن پرده ای آن را از من

میگیرد...

 

-

مهراوه ی من ! آنچنانت دوست دارم که هر آنچه را دارم فدای تو میکنم

دینم را ..ایمانم را ..عشقم را ...

هر آنچه را دارم ...مهراوه ی من ! تو را که دارم فدای تو میکنم .

پیشنهاد میکنم قسمت عشق به فرزند از کتاب هبوط در کویر دکتر شریعتی رو بخونید . نمیدونم شما رو هم مثل من لبریز از تهی بودن میکنه .

چی گفتم ؟ لبریز از تهی بودن

 

رسیدن

همیشه آرزوی رسیدن توی همه لحظه هات جاریه ...توی چشمات شوقش موج میزنه ....واسش خودتو  به آبو آتیش میزنیی....و....اما همینکه میرسی دیگه هیچ حسی نداری ...احساس میکنی که نه! انگاری اشتباه اومدی ..انگاری که هیچوقت نمی خواستی برسی  ...
نمی دونم ...شاید فقط این من باشم که این حسو دارم ...
تمام اعتقاد من همان نرسیدن است ...
راست میگفت که : نرسیدن به معشوق هدیه مقدسی است که خداوند به هر کسی نمیده ...نرسیدنه  که از مس وجود آدم طلا واکسیر میسازه....

یاهو

تنها منم که در این زمستان لنگر نشین هی بهار بهار برای باغ بابونه آرزو میکنم ....

 

این وبلاگ به سفارش یه دوست

به آمید بهتر شدنم

به یاد کسی که مرا به یاد او انداخت

به کسی که در بارانیترین روز خدا دستم را گرفت .

به ...؟؟؟ به ...؟

به هدفی که برایم هنوزکاملا  روشن نیست

..

.

.

از امروز منتشر میشود  .

حتما بخرید و بخوانید که پشیمان میشوید .