تمام

-          گویا همه چیز دارد تمام میشود . بی انکه بخواهم .

 

      - ما دخترا باید برای ادامه ی زندگی سایه یه مرد !! بالای سرمون باشه  . باید .

          و برای داشتن این حق طبیعی بهای سنگینی رو پرداخت میکنیم .

           باور نمیکنم که قراره هم جسمم و هم روحم رو در اختیار یه مرد قرار بدم .

 

-          آره من یه فمینیست به تمام عیارم. . . .

 

-          یه مدت بود میخواستم حداقل به خودم ثابت کنم که این خودم هستم که برای خودم محدودیت ایجاد میکنم نه جامعه و خانواده . اما . . . برعکسش بهم ثابت شد .

 

 

      -      به کجای دنیا برمیخوره

            اگه من مال تو باشم و تو مال من

            به کجای دنیا؟

 

 

           -   گویا قضیه خیلی جدی پیش میره ...

                اما جدی تر از معجزه ای که انتظارشو میکشم چیزی وجود نداره .

                خدای من ! من به تو و معجزه هات ایمان دارم .

 

-   قانون پایستگی انرژی میگه : انرژی هیچ گاه از بین نمیرود بلکه از نوعی به نوع دیگه تبدیل میشه

این قانون رو در مورد خیلی چیزا قبول دارم جز دوست داشتن .

طبق این قانون دوست داشتن هیچ گاه از بین نمیره بلکه به احساس دیگه ای تبدیل میشه .                                   مثلا به نفرت  نه من نمیخوام در مورد دوست داشتن صادق باشه .

من میخوام ...یعنی باید بخوام از بین بره . این بهتره ..خیلی خیلی بهتره .

 

 

 

دو نیمه شب

  • اینو دیشب نوشتم ولی نشد منتشر بشه .

- ساعت دو و نیمه شبه

نمیدونم چرا خواب نمیاد به چشمام

گفت واسه اینه که هنوزم آدمی

خداکنه ....

 

 - بالاخره بیگ استپ هم به طور رسمی اعتراف کرد که سرگردون ساده رو دوس داره

و قاصدک هم وبلاگش رو ساخت

و اونی که قراره از دلم بیرونش کنم

از شهرم رفت

انگار که آخرین شب حیاته 

چه آرامشی میده این آهنگ بهم

و این صدای جیرجیرکها که صدای شبه برام .

 

 - فردا یه عالمه کار دارم

وباید زود میخوابیدم

هم مسنجر رو هم میل و هم جی میل

همه رو چک کردم

اما هیچ خبری نبود

و درست هم هست

چرا که انتظار خبری نیست مرا ...نه زیاری ...نه ز دیار ودیاری .

 

 - زوربای عزیز ! برات بهترین آرزوها رو دارم

به صنم هم باید تبریک بگم . باید بهش سفارش کنم نذاره همدیگه رو از دست بدین . موفق باشید .

 

-          ا ین شعر هم اضافه کن به همه شعر هائی که برایت نوشته ام .

       توئی که از شعر اصلا خوشت نمیاد.

گوش کن،
گوش کن در دل دیوار زمان،
سهم من پنجره‌ایست،
که به ابعاد غزل‌سوخته‌ی دیدن توست.
در پس شیشه من و یک دل تنگ،
آن طرف نقش پر از خاطره‌ی بودن توست.
لحظه‌ی خاموشی شیشه‌ی سرد،
لحظه‌ی تابش این پنجره‌ها،
قدر یک زمزمه، خندیدن توست.

گوش کن،
ای نگاهت همه شور،
ای صدایت همه شوق،
یک نفر در همه‌ی ثانیه‌ها،
شعر چشمان تو را می‌خواند.
یک نفر می‌داند:
تابش چشم تو در این شب سرد،
پشت این پنجره یک معجزه بود.
یک نفر می‌داند:
حجم این پنجره کوچک‌تر از آن شعر فروزنده‌ی توست.
یک نفر می‌داند:
تو بزرگی و رها
باز هم تشنه‌ی لبخنده‌ی توست.

 

شب به خیر

از این راه دور ...نه نزدیک

میبوسمت . خوابای خوش ببینی.