فاتحه

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گوئی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گردش نرسیدیم برفت

 

گلستان رضوان – قطعه 6 –ردیف 4 - شماره 31

 

با تشکر از همه دوستانی که با اظهار همدردی مارا شرمنده الطاف  خود کردند .

-  من که میدونم واست هیچ کاری نداره

پس چرا مدام

نه نه نه .....؟؟؟؟

 

-  اینکه موقع رسیدن به من ؛

یه نیش ترمز بزنی ؛

و یا سرعتت رو بیشتر کنی ؛

برام همون معنا رو داره ...!!!

فکر

فکر میکنم هر کسی از یه چیزی میمیره ....!!!

یکی از حسادت !

یکی حسرت !

یکی درد !

یکی غم !

یکی ....!!!

...

..!!

..

.

من از چی ؟

و تو .....؟

.

و فکرمیکنم

زندگی یه جنگه

با همون چیزائی که قراره تو رو شکستت بده .

.

و باز بیشتر فکر میکنم که خیلی خوبه ...عالیه ....که در اوج قدرت بمیری .